نگارش در تاریخ جمعه 89/12/27 توسط علمدار
خیابان . دوربین و آب و قرآن... اولین برداشت
کسی در صحنه خم شد . ساک خود را از زمین برداشت
تریبون ها -پر از احساس- رفتن را هجی کردند
تمام شهر را آواز های آتشین برداشت
بیا < ای لشگر صاحب زمان آماده باش > اکنون
وطن یا دین ؟ برای هردو باید تیغ کین برداشت
در این جا - صحنه ی دوم -غبار و خون و باروت است
کلاش کهنه را بازیگر ما با یقین برداشت
دلش در بند بود و ...بند پوتین خودش را بست
قدم های خودش را عاشقانه تا کمین برداشت
- شروع جلوه ی ویژه - شب و مین . کاوش و ...میریخت
اناری دانه دانه خون خود را روی این برداشت
اناری دانه دانه بسته شد . مردی کبوتر شد
ولی در پشت جبهه مادری تا خورد . چین برداشت
... و روی شانه ی مردم سبک تر می وزید از باد
مکعب . خالی خالی . خیابان . واپسین برداشت