کاش اینجا دوکوهه بود ... کاش دوکوهه می شد ... کاش شهرمون رو دوکوهه می کردیم ... کاش اینجا هم می شد دانشگاه شاگرد اول های میدان عمل ... دانشگاه صاحبان کارنامه های بهشتی ... کاش این نکته را در می یافتیم که شهر آفتی است که به جان بشر افتاده ...
امان از غفلت ...!!
کاش فریب شیطان را نخوریم ... کاش تجربه ای به اندازه ی یک هبوط را از آدم عبرت خویش کنیم ... کاش به جای اینکه هر روز با نفس زمزمه کنیم که یا لیتنی کنت معکم ، که شهدا شرمنده ایم ، که نهی از منکر رو فقط برای غیر خود بدونیم ، که فقط با خوندن متنی و یا رفتن به یادواره ای از شهداو اومدن شب قدری به خود بیایم ... برای همیشه ، نه فقط برای لحظه ها واقعا به خودمون بیایم ... !! به خود اومدنی که به شهیدامون بگیم شهدا ما دیگه شرمنده نیستیم ... دیگه حرمت خون شما رو حفظ می کنیم ... دیگه بی شما این سرزمین ، بی شما شلمچه و اروند و طلائیه و فکه و.. غریب نمانده اند ...
کاش برسد زودتر آن روز ...
کاش ...!!