سلام..به بهانه ی تحویل سال جدید یه طنز از جنگ میذارم ان شاء الله که خوشتون بیاد

یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقیها رو در آورده بود ..با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها

چه میکرد؟ ..بار اول بلند شد و فریاد زذ : ماجد کیه ؟ یکی از عراقیها که اسمش ماجد بود سرش رو از پس خاکریز آورد بالا و گفت : منم ..ترق ! ماجد قبض جناب عزرائیل رو امضا کرد

دفعه بعد قناسه چی فریاد زد : یاسر کجایی ؟ و یاسر هم به دستبوسی مالک دوزخ شتافت ! چند بار این کار رو کرد تا اینکه به رگ غیرت یکی از عراقیها به نام جاسم برخورد

فکری کرد و بعد با خوشحالی سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد: حسین اسم کیه ؟ ونشانه رفت اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد . با دلخوری از خاکریز سر

خورد پایین .یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد : کی با حسین کار داشت ؟ جاسم با خوشحالی هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت : من

جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش رو در آن دنیا دید!

خداوندا اگر داری بنای دادن عیدی                         جهانی را منور کن به نور حضرت مهدی

به امید ظهور حضرت حق در سال جدید ....عیدتون مبارک

خیابان . دوربین و آب و قرآن... اولین برداشت

کسی در صحنه خم شد . ساک خود را از زمین برداشت

تریبون ها -پر از احساس- رفتن را هجی کردند

تمام شهر را آواز های آتشین برداشت

بیا < ای لشگر صاحب زمان آماده باش > اکنون

وطن یا دین ؟ برای هردو باید تیغ کین برداشت

در این جا - صحنه ی دوم -غبار و خون و باروت است

کلاش کهنه را بازیگر ما با یقین برداشت

دلش در بند بود و ...بند پوتین خودش را بست

قدم های خودش را عاشقانه تا کمین برداشت

- شروع جلوه ی ویژه - شب و مین . کاوش و ...میریخت

اناری دانه دانه خون خود را روی این برداشت

اناری دانه دانه بسته شد . مردی کبوتر شد

ولی در پشت جبهه مادری تا خورد . چین برداشت

... و روی شانه ی مردم سبک تر می وزید از باد

مکعب . خالی خالی . خیابان . واپسین برداشت

این روزا فصل جنوب رفتنه و دوباره برگشتن به جای اول ..! این پست رو میذارم برای اونایی که رفتن و برگشتن مثل خودم..

برگشت از آن سرزمینی که معبر فرشتگان بود ..از آن سرزمینی که میشد از خودت هجرت کنی .. آن جا که کشتگانش برخواهند خواست برای یاری حجت خدا ..( آن زمان که با لشگری از یاران شهیدش می آید...)

بیا این بار مقصدت را عوض کن .. برنگرد به همان جایی که از آن آمده بودی .. برگرد مثل زهیر.. آقایت تورا میخواند .. گذشته ات را به رویت نمیاورد که خجالت بکشی .. این خاندان بیش از حد بزرگوارند ..

او تورا میبیند.. صدایت را میشنود .. سرت را بالا بگیر

هی فلانی با توام ..! برگشتی از آن سرزمینی که وجب به وجبش باتو حرف میزند .. گوش کن !! صدایت میزنند.. زهیر میشوی ؟!

داشتم فکر میکردم چه خوب میشد اگر مثل گروه تفحص شهدا یه گروه هم تشکیل میشد برای تفحص سیره ی شهدا ...مثلا هر شهید بزرگواری علاوه بر اینکه به واجبات و مستحبات خودش پایبند بوده حتما اعمال نیکوی دیگه ای هم داشته که دونستنش برای همه ی ما هم مفیده هم شاید یه تلنگری باشه برای جامانده ها...

مثلا هرکدوم برای خودشون یه اخلاقای خاصی داشتن که با اون شناخته میشدن مثل شهید صالح المومنین که همیشه پوتین بچه ها رو واکس میزده یا چفیه و لباس خاکی بچه ها رو میشست و...

حالا هم دیر نشده میتونیم از همین الان دست به کار شیم و هرکدوممون یک شهید بزرگوار رو به عنوان دوست خودمون انتخاب کنیم و سیره ی اون شهید رو بررسی کنیم و کم کم متوجه میشین که ارتباط روحی عمیقی بین شما و اون شهید برقرار میشه ..ان شاء الله 

امتحان کنین ...ضررنمیکنین

تا حالا به جمله ی خدایا به امید تو که خیلی ها ازش استفاده میکنن توجه کردین؟؟

عده ی خیلی کمی هستن که فقط و فقط امیدشون به خداست و به بنده های خدا برای براورده شدن حاجاتشون متوسل نمیشن

یه جمله ی معروف هست که میگه همیشه نیازت رو از خدا بخواه اگر برآورده کرد رحمته و اگر نکرد حکمته هیچ وقت چیزی یا کاری رو از بنده ی خدا نخواه که اگر انجام دادمنته و اگر انجام نداد ذلته

شاعر میگه :  هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد       چو گداییست که حاجت ز گدا میطلبد 

مطمین باشین که اگر فقط حاجاتتون رو از خدا بخواین و هیچ امیدی به ماسوی الله نداشته باشین خدا حاجت شمارو بدون پاسخ نمیذاره ...

پس خدایا به امید تو ...!!