بر دل خسته دلان مي کند آخر اثري
سالها حلقه زدم بر در ميخان? تو
که مگر بوسه زنم دست تو را پشت دري
ز تو خواهم که مرا از گنه آزاد کني
به نگاهي که اسيرم کني و خود بخري
بس کن اي دل که نگنجد عزيزان به دو بيت
آسمان قاب ندارد که به منزل ببري
سلام دوست عزيز
خوشحال ميشم به "زمزمه ي باران"سري بزنيد،ضمناً نظرتون را در مورد تبادل لينک ذکر کنيد.
به اميد صبح ظهور...
[گل]اللهم عجل لوليک الفرج[گل]