هر کس ولاي مرتضي دارد بيايد
درجنگ باخصم خدا ، لعنت نمايد
ما مهر اولاد علي در سينه داريم
با خصم زهـــرا کينه ديرينه داريم
يا فاطمه من عقده دل وانکردم
گشتم ولي قبر تو را پيدا نکردم
در خاطرم شد زنده ياد فاطميـون
ياد شلمچه ياد مهران ياد مجنون
ياد شقــايق هاي سرخ کعبــه راز
صبح دوکوهه،رمل فکه ،شهراهواز
اينان که خونين لاله هاي سرخ دشتند
خيبــرشکافان شب والفجــــر هشتـنـد
رفتند ياران ، چابک سواران
همراه آنان ، پيـــــر جماران
رفتند تا در بزم گلها جا بگيرند
تا انتقام سيلي زهــرا بگيرند
هان اي شهيدان! باخداشبهاچه گفتيد؟
جان علـــــي باحضرت زهــــراچه گفتيد؟
دشمن تقاص کشته هاي بدر و خيبــر
بگرفته ازهمسر،به پيش چشم شوهر
مــادر ! چرا از زينب خود روگرفتي؟
بنشستي و دست برپهلوگرفتي ؟
بانوي مايي ، محــزون چرايي؟
اي کفو حيـدر! عشق خدايي
يافاطمه من عقده دل وانکردم
گشتم ولي قبرتوراپيدانکردم.....